معنی ابری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ابری. [اَ] (ص نسبی) با نقشی چون موج آب یا ابرهای بریده از یکدیگر: کاغذ ابری.
- ستاره ٔ ابری، کوکب سحابی. منزل پنجم [از منازل قمر] هقعه و او سه ستاره ٔ خرد است: وز قبل خردیشان و یک بدیگر اندر آمدگی بطلمیوس هر سه را یکی ستاره ٔ ابری بنگاشت. (التفهیم).
ابری. [اِ ری ی] (ع ص نسبی) سوزنگر.
ابری.[اَ ب َ را] (اِخ) نام جائی یا کوهی است در شام.
پوشیده از ابر، با نقشی چون موج آب یا ابرهای بریده از یکدیگر: کاغذ ابری. [خوانش: (اَ) (ص نسب.)]
ویژگی آسمان پوشیده از ابر: هوای ابری،
ابرمانند،
چیزی که از ابر ساخته شده باشد: تشک ابری،
منسوب است به آسمان ابری