معنی ابقا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
باقی گذاشتن، برجا گذاشتن چیزی،
پایدار نگه داشتن،
[قدیمی] زنده داشتن،
[قدیمی] رحم کردن به حال کسی، ترحم، شفقت،
برجای ماندن
میا نجی گری، نگه داشت، واگذاشت
(مصدر) باقی داشتن بجای ماندن چیزی را باقی ماندن زنده داشتن باقی گذاشتن، رعایت مرحمت کردن بخشودن مهربانی کردن بر کسی شفقت کردن، اصلاح کردن میان قومی.