معنی ابن عربشاه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ابن عربشاه. [اِ ن ُ ع َ رَ] (اِخ) ابراهیم اسفرائنی. رجوع به عصام شود.

ابن عربشاه. [اِ ن ُ ع َ رَ] (اِخ) حسن بن احمدبن محمد الحنفی، از مردم ایران، فرزند ابن عربشاه معروف. او راست: کتاب ایضاح الظلم و بیان العدوان فی تاریخ النابلسی الخارجی الخوّان.

ابن عربشاه.[اِ ن ُ ع َ رَ] (اِخ) تاج الدین عبدالوهاب بن احمدبن محمد. لغوی و شاعر، فرزند ابن عربشاه ابوالعباس احمد، از مردم ایران. مولد او بدشت قبچاق و با پدر به دمشق و قاهره رفته است. او راست: کتاب الجوهرالمنضد فی علم الخلیل بن احمد و شرحی بر مقدمه ٔ ابولیث. و او را قصائدیست، ازجمله: شفاءالکلیم بمدح النبی الکریم وقصیده ٔ بدیعیه و مرشدالناسک لاداء المناسک در هزار ودویست بیت. وی در 901 هَ.ق. بقاهره درگذشته است.

ابن عربشاه. [اِ ن ُ ع َ رَ] (اِخ) شهاب الدین ابوالعباس احمدبن محمدبن عبداﷲ الحنفی. اصلاً ایرانی و مولد او در سال 791 هَ.ق. به دمشق. هنگام هجوم تیمور به شام ابن عربشاه بسمرقند رفت (803) و نزد جرجانی و جزری بتحصیل علوم ادبیه پرداخت و زبان ترکی و مغولی بیاموخت و در 811 بخطا رفته و از شرامی حدیث شنود و از آنجا بخوارزم وحاجی طرخان و شبه جزیره ٔ قرم و از آنجا به ادرنه بخدمت سلطان محمد اول شد و سلطان او را کاتب خویش کرد. در سال 824 به حلب و در 825 به دمشق سفر کرد و از ابوعبداﷲ محمد بخاری حدیث فراگرفت و در 832 بزیارت خانه توفیق یافت و در 840 در قاهره بصحبت تغری بردی نائل گشت، و بدانجا ببود تا در 854 درگذشت. او راست: کتاب عجائب المقدور فی نوائب تیمور. کتاب فاکههالخلفا و مفاکههالظرفا در ده باب مانند کلیله و دمنه و آن اقتباسی است از مرزبان نامه. ترجمان المترجم بمنتهی الارب فی لغه الترک و العجم و العرب. و او را ترجمه های چندی است از فارسی و عربی به ترکی که به نام سلطان محمد و سلطان مراد کرده است، ازجمله: جامعالحکایات و لامعالروایات عوفی. تفسیر ابولیث. تعبیر دینوری و غیرها. واو را دو فرزندحسن و تاج الدین عبدالوهاب بوده است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر