معنی ابن مخلد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ابن مخلد. [اِ ن ُ م َ ل َ] (اِخ) حسن بن مخلدبن جراح. او از سال 243 هَ.ق. متصدی امر ضیاع (خالصه های دیوانی) بود. پس از مرگ عبیداﷲبن یحیی معروف به ابن خاقان به سال 263 بمنصب وزارت معتمد خلیفه و رازداری برادر او موفق رسید. و آنگاه که موسی بن بغا بسامرا نزول کرد او به بغداد گریخت و وزارت بسلیمان وهب و رازداری به پسر وی عبیداﷲ تفویض شد. پس از یک سال سلیمان عزل شد و خانه اش بتاراج رفت و وزارت به ابن مخلد بازدادند لیکن در ذی الحجه ٔ همان سال سلیمان آزاد گشت و ابن مخلد فراری و املاک او مصادره شد.

ابن مخلد. [اِ ن ُ م َ ل َ] (اِخ) ابوالقاسم سلیمان بن حسن، فرزند حسن بن مخلد. از سال 301 تا 311 هَ.ق. کاتب دیوان خلافت بود. آنگاه که بجمادی الاولای 318 ابن مقله معزول شد مقتدر وزارت به سلیمان داد و در رجب 319 عزل شد و در 324 راضی خلیفه او را بجای ابوجعفر محمد کرخی بوزارت منصوب کرد لکن بعلت ناخشنودی عامه از وی، باز از کار کناره کرد و ابن رائق بجای او وزارت یافت. در سال 328 دیگر بار بمنصب وزارت رسید یک سال در آن مقام ببود تا راضی خلیفه درگذشت و متقی چهارماه اورا در همین منصب برجای ماند، پس از آن معزول گشت.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر