معنی ابوقابوس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ابوقابوس. [اَ] (معرب، اِ) مصحّف انخسا و انخوسا. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی). رجوع به ابوقابس شود.

ابوقابوس. [اَ] (ع اِ مرکب) آفتاب. (مهذب الاسماء).

ابوقابوس. [اَ] (اِخ) مولی عبداﷲبن عمرو. محدث است و از او ابن عیینه روایت کند.

ابوقابوس. [اَ] (اِخ) نعمان بن منذر... رجوع به نعمان... شود. و نابغه در شعر خویش از راه تعظیم ابوقبیس آورده است. و اصل آن بوقابوس است:
فان یقدر علیک ابوقبیس
تحطّ بک المعیشه فی هوان.
(المرصّع).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر