معنی ابکار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ابکار. [اَ] (ع ص، اِ) ج ِ بکر. دوشیزگان. دختران دوشیزه. (وطواط). بکر بالکسر؛ دوشیزه، یقع علی الرجل و المرئه. (منتهی الارب). رجوع به کلمه ٔ دوشیزه و بکر شود.

ابکار. [اَ] (اِ) اَبکاره. کشت و زرع. کشاورزی. حَرْث:
چوورزه به ابکار بیرون شود
یکی نان بگیرد بزیر بغل.
ناصرخسرو.
توسعاً، مزرع:
دزدیست آشکاره [روزگار] که نستاند
جز باغ و حائط و رز و ابکاره.
ناصرخسرو.

ابکار. [اِ] (ع مص) بشبگیر رفتن. (زوزنی).بامداد کردن و کسی را بر آن داشتن. (تاج المصادر). پگاه برخاستن. (زوزنی). پگاه خیزانیدن. وارد شدن بر آب صبحگاهان. || شتاب نمودن. || (اِ) بامداد. (مهذب الاسماء). اول روز. مقابل عَشی ّ.

فرهنگ معین

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ بکر؛ دوشیزگان، دختران دوشیزه.

(مص ل.) پگاه برخاستن، (مص م.) بامداد از خواب بیدار کردن، (اِ.) بامداد. [خوانش: (اِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

بِکر
(صفت) [مجاز] تازه، بدیع،

کشت‌و‌زرع، کشاورزی: چو ورزه به ابکار بیرون شود / یکی نان بگیرد به ‌زیر بغل (ناصرخسرو۱: ۳۲۱)،
مزرعه: دریغ سی‌وسه باره زر و دروازه ده / دریغ حایط و قصرم زمین و ابکارم (سوزنی: ۶۴)،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دوشیزگان، شتابیدن، نابسودگان

فرهنگ فارسی آزاد

اَبْکار، بکرها و بکر بمعنای اوّل هر چیز، نخستین فرزند، نوظهور و بیسابقه، دوشیزه و ازدواج نکرده میبَاشد، صُبح ها (جمع الجمع: بُکْرَه)،

اِبْکار، صبح نمودن، بامداد کردن، به صبحگاه داخل شدن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری