معنی ابکم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ابکم. [اَ ک َ] (ع ص) گنگ. گنگ لاج. مؤنث: بَکْماء. ج، بُکم:
زیرا که جهان ز آزمایش
بس نادره ناطقی است ابکم.
ناصرخسرو.
کرد عقلم نصیحتی محکم
که نکوگوی باش یا ابکم.
سنائی.
همه گوینده ٔ فسق و فجوریم
ز هزل و ژاژ گفتن ابکمی کو.
سنائی.
گر فی المثل باکمه و ابکم نظر کنی
بی آنکه در تو معجز عیسی مریم است
بینا شود بهمت تو آنکه اکمه است
گویا شود بمدحت تو آنکه ابکم است.
سوزنی.

فرهنگ معین

(اَ کَ) [ع.] (ص.) گنگ.

فرهنگ عمید

زبان‌بسته، لال، گنگ،

حل جدول

گنگ

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خاموش، گُنگ

فرهنگ فارسی آزاد

اَبْکَم، گنگ، لال (جمع: بُکْم)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر