معنی اتکال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اتکال. [اِت ْ ت ِ] (ع مص) کار به کسی گذاشتن. واگذاشتن. || اعتماد کردن بر کسی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). تعویل. || تسلیم شدن.
- اتکال بخدا، توکل کردن به او تعالی.
توکل کردن، کار خود را به دیگری واگذاشتن و به او اعتماد کردن، تسلیم شدن، به خدا توکل کردن به خدا. [خوانش: (اِ تِّ) [ع.] (مص ل.)]
کار خود را به کسی واگذاشتن و به او اعتماد کردن، توکل کردن،
توکل کردن، اعتماد کردن
واگذاشتن، گردن نهادن (مصدر) کار به کسی گذاشتن وا گذاشتن، اعتماد کردن بر کسی تعویل، تسلیم شدن. یا اتکال بخدا. توکل کردن بخدا.
اِتِکال، اعتماد، تَکیه داشتن، توکل کردن، کار خود را بکسی واگذاشتن و باو اعتماد کردن،