معنی اجحاف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اجحاف. [اِ] (ع مص) کار بر کسی تنگ گرفتن. کار بر کسی تنگ فراگرفتن. (تاج المصادر). تکلیف بمالایطاق. استیصال. اجتراف. ایذاء. اضرار. گزند کردن. || همه چیز را گرفتن. || بردن. (منتهی الارب). || اجحفت به الفاقه؛ محتاج گردانید او را حاجت و مضرّت رسانید. (منتهی الارب). || نزدیک شدن. (منتهی الارب). با کسی نزدیکی نمودن. || نقصان کردن. غایت نقصان کردن.
ستم کردن، تعدی کردن، کار بر کسی تنگ گرفتن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]
ستم کردن، تعدی و زیادهروی کردن، از حد اعتدال تجاوز کردن،
ظلم کردن
زورگویی کردن
تجاوز، تخطی، تعدی، درازدستی، دستاندازی، ستم، ظلم، عدول
کار بر کسی تنگ گرفتن
اِجْحاف، ظلم و ستم کردن، بر دیگری سخت گرفتن، تعدّی کردن، از حد اعتدال تجاوز کردن، زیاده روی کردن،