معنی احرس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
احرس. [اَ رُ] (ع اِ) ج ِ حَرس. روزگاران. دهور.
احرس. [اَ رَ] (ع ص) قدیم. کهنه. (منتهی الارب). || آنکه از هیچکس نترسد. || (ن تف) نعت تفضیلی از حراست.
- امثال:
احرس من الأجل.
احرس من کلب. (مجمع الأمثال میدانی).
فرهنگ فارسی هوشیار
کهنه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.