معنی اخاذ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اخاذ. [اِ] (ع اِ) ج ِ اخاذه. جای فراهم آمدن آب باران. آبگیر. آبگیری که در بیابان باشد. پاره ای ازآب سیل که در جائی مانده باشد. تالاب که در بیابان باشد. (غیاث). || حوض. || زمینی که شخص برای خود یا برای پادشاه جدا کند. || زمینی که امام بکسی دهد و ملک نباشد. ج، اُخُذ.

اخاذ. [اَخ ْ خا] (ع ص) بسیار گیرنده. سخت گیرنده.

فرهنگ معین

(اَ خّ) [ع.] (ص.) رشوه گیر، باج گیر.

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که اخاذی می‌کند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

باج‌ستان، باجگیر، رشوه‌ستان، رشوه‌گیر

فرهنگ فارسی هوشیار

سخت گیرنده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر