معنی اخمو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اخمو. [اَ] (ص نسبی) در تداول عامه، آنکه هماره ابرو درهم کشیده دارد. که بسیار اخم کند. بداخم. عبوس. کاسف الوجه.
(اَ) (ص.) (عا.) ترشرو، بداخلاق.
ویژگی کسی که همیشه اخم میکند، ترشرو، عبوس،
ترش روی
عبوس و همیشه اوقات تلخ.
عبوس
عبوس و همیشه اوقات تلخ
ترشرو
بداخلاق، بداخم، بدخو، ترشرو، عبوس
(صفت) ترشرو همیشه اوقات تلخ.
عبوس و همیشه اوقات تلخ.
عنق