معنی ادیان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ادیان. [اَدْ] (ع اِ) ج ِ دین. (دهّار) (غیاث). کیشها: الادیان سته، واحده للرحمن و خمسه للشیطان. صواب من آنست که بر مواظبت و ملازمت اعمال خیر که زبده ٔ همه ٔ ادیانست اقتصار نمایم. (کلیله و دمنه).
- علم الأدیان، دانش شناختن دینها:
پیغمبر گفت علم علمان
علم الأبدان علم الأدیان.
نظامی.
ادیان. [اَدْ] (اِ) چاروای فربه دونده. (لغت نامه ٔ حافظ اوبهی). چارپای دونده. (برهان قاطع). چارپای دونده را که فربه باشد گویند. ادیون. (جهانگیری).
ادیان. [اِدْ دیا] (ع مص) وام گرفتن. (منتهی الارب). وام خواستن. (تاج المصادر بیهقی). || خریدن به وام. (منتهی الارب). به وام خریدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || فروختن به وام. (از اضداد است). (منتهی الارب).
(اَ) [ع.] (اِ.) جِ دین، کیش ها، آیین ها.
دین۱
آیینها، مذاهب، دین ها
جمع دین