ارب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ارب. [اُ رَ] (ع اِ) ج ِ اُربه. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به اُربه شود.
ارب. [اِ رِ] (اِخ) در اساطیر یونان پسر کائو و شب، و بقول دیگر، برادر شب است که با او ازدواج کرد و از ایشان اثیر (اِتِر) و روز پدید آمد. هی ژَن، تقدیر و سرنوشت، مرگ، خواب، اوهام، ستیکس و پارک ها را نیز در زمره ٔ فرزندان او آورده است. ارب با تیتان ها بجنگید و زاوش او را بدوزخ افکند. شعرای قدیم عموماً ارب را در ظلمات دوزخ یاد میکنند. در نظر شعرای یونان ارب ناحیتی است در زیر زمین که در آن گروهی از اموات مسکن دارند و آن مأوائی موقت است و مردگان در آنجا کفاره ٔ گناهان خویش دهند. اغلب ارب را با دوزخ مشتبه کرده اند. بنابر اشعار منسوب به هُمِر، مدخل ارب در اقصی مغرب در کشور سیمیریان است.
ارب. [اَ] (ع مص) محکم کردن گره. || بر «اِرب »، یعنی عضوی از اعضای کسی زدن. (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). || (اِ) مابین انگشت سبابه و وسطی. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد).
ارب. [اَ رَ] (ع مص) ماهر و زبردست شدن در کاری. || حریص و شیفته شدن به چیزی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || چیره و توانا شدن و غلبه کردن. (از اقرب الموارد). || محتاج گشتن به چیزی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || سخت شدن زمانه. || فاسد شدن معده. (از منتهی الارب). ساقط شدن اعضای کسی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بریده شدن اِرْب، یعنی عضو کسی. (از منتهی الارب). بریده شدن دست، یا تهیدست گشتن و محتاج مال دیگران شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || اَرِبْت َ عن ذی یدیک، ساقط باد دستهای تو. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (اِ) عقل. || حاجت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
ارب. [اَ رِ] (ع ص) اریب. خوگر و دانای به چیزی. ماهر و زبردست. || عاقل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).