معنی ارتقاء در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ارتقاء. [اِ ت ِ] (ع مص) بالا رفتن. (غیاث). بر بالا رفتن. ببالا برشدن. بررفتن. بلند برآمدن.رقی. (زوزنی). برشدن. سمو. رفعت. صعود:
از زمینم برکشید او تا سما
همره او گشته بودم ز ارتقا.
مولوی.
چون شعیب آگاه شد زین ارتقا
چشم را درباخت از بهر لقا.
مولوی.
شاد از غم شو که غم دام بقاست
اندرین ره سوی پستی ارتقاست.
مولوی.
که کمینه ٔ این کمین باشد بقا
تا ابد اندر عروج و ارتقا.
مولوی.
پاسبان تست نورو ارتقاش
ای تو خورشید مستر از خفاش.
مولوی.
|| در لغت برآمدن است و در اصطلاح بلغاء آنست که صفتی آغاز کند و بر مراتب بالا رود. مثاله بیت:
در سراب افتد اگر یک قطره ٔ خوی از لبت
چشمه را آب حیاتش زاید و خیزد نبات.
اول صفت لب معشوق میکند، و بترقی آن صفت را بالا برد که اگر قطره ای از لب تو بر زمین سراب افتد از او چشمه ای بیرون آید ولکن چشمه ٔ آب حیات و از آن آ ب نبات خیزد. لفظ نبات دو معنی دارد یکی سبزه، دوم نبات از شکر. پس درین بیت صفت بسه درجه ارتقا نموده. کذا فی جامعالصنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون). || قانون نشو و ارتقاء،قانون تکامل.
- ارتقاء دادن، برآوردن.

فرهنگ معین

(مص ل.) برآمدن، بلند شدن، (اِمص.) صعود. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بالا بردن

فرهنگ فارسی هوشیار

پله پله بالارفتن

فرهنگ فارسی آزاد

اِرْتِقاء، بالا رفتن، ترقی کردن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر