معنی ارغوانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ارغوانی. [اَ غ َ] (ص نسبی، اِ) منسوب به ارغوان. || گل سرخ. (آنندراج). || برنگ ارغوان. سرخ. (مؤید الفضلاء) (آنندراج).ارجوانی. فرفیری. فرفوری. فرفوریه. رنگی سرخ که به بنفشی زند. سرخی که بسیاهی زند. آتشگون. سرخ روشن. احمر ذریحی. سرخ ارغوانی. (منتهی الأرب). احمر قانی. سرخ ارغوانی:
همه دل پر از شادی و می بدست
رخان ارغوانی بنابوده مست.
فردوسی.
دریغ آن رُخ ارغوانی چو ماه
دریغ آن بر و برز و بالای شاه.
فردوسی.
خوشا با رفیقان یکدل نشستن
بهم نوش کردن می ارغوانی.
فرخی.
نوبهار از خوید و گل آراست گیتی رنگ رنگ
ارغوانی گشت خاک و پرنیانی گشت سنگ.
منوچهری.
گل از باده ٔ ارغوانی به رشک
چکان از هوا مهرگانی سرشک.
اسدی.
چو باشد رنگ رویم ارغوانی
نداند دشمنم رنگ نهانی.
(ویس و رامین).
رویش از اطلس ارغوانی و عارض از نرمدست گلگون. (نظام قاری).
ارغوانی روی او بطانه اش گلگون بود
گر بیابیدش بجامه خانه ٔ قاری برید.
نظام قاری.
و رجوع به ارغوان شود. || قسمی یاقوت. رجوع به ارجوانی شود.
(اَ غَ) (ص.) سرخ مایل به بنفش.
به رنگ ارغوان، سرخ مایل به بنفش: خوشا با رفیقان یکدل نشستن / به هم نوش کردن می ارغوانی (فرخی: ۳۹۲)،
رنگ سرخ مایل به بنفش
سرخ مایل به بنفش
گل سرخ، برنگ ارغوان