معنی ارمد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ارمد. [اَ م َ] (ع ص) خاکسترگون. (منتهی الأرب). خاکستررنگ. خاکستری. || صاحب رَمَد، یعنی کسی که چشم او درد کند با سرخی و سیلان آب. (غیاث اللغات). چشم دردگرفته. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). رمدیافته. چشم دردمند. خداوند درد چشم. دردگین چشم. مرد بیمارچشم. (منتهی الأرب). رَمِد. مُرمَد:
مرد هنرمند کش خرد نبود یار
باشد چون دیده ای که باشد ارمد.
(منسوب به منوچهری).
|| رمادٌ ارمد؛ کثیر دقیق جداً، او هالک. (اقرب الموارد). خاکستر نیک باریک. (منتهی الأرب). مانند خردخاکشی در تداوم عوام.

فرهنگ معین

خاکستر رنگ، خاکستری، کسی که به درد چشم دچاراست. [خوانش: (اَ مَ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ عمید

ویژگی چشم دردمند،
(پزشکی) مبتلا به چشم‌درد،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ خاکستری، چشم درد، نیک باریک (صفت) خاکسترگون خاکستررنگ خاکستری، صاحب رمد کسی که چشم او درد کند با سرخی و آب ریزی چشم درد گرفته.

فرهنگ فارسی آزاد

اَرْمَد، دچار چشم درد، خاکستری رنگ، خاکی،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر