معنی استراق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
استراق. [اِ ت ِ] (ع مص) دزدیدن. دزدیده کردن. (منتهی الارب).
- استراق سمع، دزدیده گوش بداشتن. (زوزنی). دزدیده گوش بسخن فراداشتن. گوش بسخن کسی داشتن. (غیاث). گوش ایستادن. دزدیده گوش کردن. گوش داشتن پنهانی سخن کسی را. گوش دادن نهانی سخن کسی را. (منتهی الارب).
- استراق نظر، دزدیده دیدن.
(مص م.) دزدیدن، (مص ل.) دزدیده کاری کردن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]
دزدیدن،
کار دیگری را به خود نسبت دادن،
* استراقِ سمع: پنهانی گوش دادن به سخن دیگران،
دزدیدن
دزدی، دستبرد، سرقت
دزدیدن
اِسْتِراق، دزدیدن، بسرقت بردن،