معنی استغنا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ عمید

توانگری، بی‌نیازی،
توانگر شدن، بی‌نیاز شدن،
مناعت‌طبع، وارستگی،
(تصوف) بی‌نیازی خداوند،
اظهار بی‌تمایلی معشوق به عاشق برای برانگیختن اشتیاق وی،

حل جدول

بی نیازی، غنی، تغنی

بی نیازی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌نیازی، توانگری، خودکفایی، علوطبع، کمال، ناز،
(متضاد) نیازمندی، نیاز

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (مصدر) توانگری خواستن خواستار بی نیازی بودن، توانگر شدن بی نیاز گشتن، (اسم) بی نیازی توانگری، عدم تقید بی قید بودن، ناز، حالتی است که عارفان کامل بدان نایل آیند و آن بی نیازی از ماسوی الله (آنچه جز خداست) و نیاز و فقر در برابر خداوند است. یا استغنا ء از. . . بی نیاز شدن از. . . یا استغنا ء بخرج دادن. بی نیازی نمودن استکبار. یا استغنا ء طبع. مناعت طبع بلند طبعی بی پروا بودن نسبت بامور جزئی و ناچیز.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر