معنی استفنسن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

استفنسن. [اِ ت ِ ف ِ س ُ] (اِخ) جورج. یکی از مشاهیر مکانیسین های انگلستان و او مخترع لکوموتیو است.مولد وی ویلَم مجاور نیوکاسل بسال 1781 م. و وفات در تاپتُن بسال 1848 م. پدر او یکی از کارگران تهی دست در معادن زغال سنگ بود خود او نیز در آغاز کار کارگری عادی بود ولی بتدریج در سایه ٔ فرط ذکا و فراست خویش تا درجه ٔ مهندسی ترقی کرد و با اختراعات بسیار کسب شهرت کرد. یکی از مخترعات او چراغ اطمینان است که در کوره های معادن بکار برده می شود. این مرد بزرگ مدت ده سال فکر خود را بکار انداخته و در سایه ٔ فعالیت عظیم و جد و جهد بسیار براه انداختن یک لکوموتیو و ایجاد اصول خط آهن موفق شد. برای تهیه و عمل آوردن ماشینهائی که زاده ٔ تفکرات و تعمقات عالمانه ٔ او بود یک کارخانه ٔ بزرگ احداث کرد و ثروت بسیار بدست آورد.

استفنسن. [اِ ت ِ ف ِ س ُ] (اِخ) رابرت. پسر استفنسن مخترع لوکوموتیو. مولد او 1803 م. و وفات 1859 م. وی سرمهندس بسیاری از خطوط آهن انگلستان بوده و کارهای سخت بزرگ محیرالعقول کرد مانند ساختن پل معلّق موسوم به بریتانیا که انگلستان را به جزیره ٔ انگلزی متصل میکند و نیز پل ویکتوریا نزدیک مونترِآل در ساحل سن لوران. او از اعضای مجلس مبعوثان بود و کتابی مفصل هم در امر لکوموتیو تألیف کرده است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر