معنی استهلاک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
استهلاک. [اِ ت ِ] (ع مص) میرانیدن. (منتهی الارب). هلاک کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). بهلاک داشتن. هلاک کردن خواستن. نابود کردن. || هزینه کردن مال. || سپری و نیست و نابود گردانیدن مال را. (منتهی الارب). || استهلاک دین، ادای قرض بتدریج.
(مص م.) نیست کردن، هلاک کردن، نیست شدن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]
(اقتصاد) کاهش ارزش چیزی بر اثر کار، گذشت زمان، یا فرسودگی،
(بانکداری) پرداخت کردن وام بهصورت تدریجی و قسطهای معیّن،
[قدیمی] از بین رفتن، مردن،
فرسایش، فرسودگی، مصرف، کاهش ارزش چیزی بر اثر کار
فرسایش، فرسودگی
فرسایش
(مصدر) نیست کردن میرانیدن هلاک کردن، نیست شدن. پرداخت وام بمرور زمان وام فرسایی یا استهلاک سرمایه. سرمایه ای را که برای خرید ماشینها یا مخارج ساختمان و جز آن بکار رفته بمرور بدست آوردن. هلاک کردن، نابود کردن، استهلاک دین، میرانیدن
اِسْتِهْلاک، نیست کردن، هلاک نمودن،