معنی استین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

استین. [اَ] (اِ) آستین:
جبرئیلی را بر استین بسته ای
پرّو بالش را بصد جا شسته ای.
مولوی.

استین. [اُ س ِ] (اِخ) رجوع به اُسِت و آس شود.

استین. [اِ ت َ] (اِخ) رجوع به اشتاین شود.

استین. [اِ ی ِ] (اِخ) خاندان مشهور طابع و کتابفروش و محقق فرانسوی. مشهورترین افراد این خاندان از این قرارند: رُبِر، مولد پاریس. او راست: گنجینه ٔ زبان لاتین. وی پدر لغویین فرانسه است. (1503- 1559 م.). || پسر وی هانری دوم، مولد پاریس. او یونان شناسی ارجمند باشد. (1531- 1598 م.). او راست: گنجینه ٔ زبان یونانی و آن کتابی عظیم و محققانه است. دیگر بیان درباب تفوق زبان فرانسه.

فرهنگ عمید

آستین

گویش مازندرانی

قسمت کلفت میل چوبی آسیا که پره ها به آن وصل است

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر