معنی اسلیمی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اسلیمی. [اِ] (ص نسبی، اِ) نوعی نقاشی. هلو زدن. (مجموعه ٔ لغت خسروی کرمانشاهانی). رجوع باسلیم خطائی و اسلیمی خطائی شود.
(اِ) (ص نسب.) (اِمر.) نوعی از نقش و نگار، مرکب از ساقه های حلزونی شکل گل های مختلف با برگ های متنوع که در کتیبه ها، نقاشی ها، کاشی کاری ها و گچ بری ها ترسیم می کنند.
نوعی نقشونگار مرکب از خطهای منحنی مارپیچ با شاخههای کوتاه و برگ و گُل که در کتیبهها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی، کاشیکاری، و گچبری ترسیم میشود. δ بعضی محققان کلمۀ اسلیمی را همان کلمۀ «اسلامی» دانسته و گفتهاند که از خط کوفی سرمشق گرفته شده، زیرا طرحهای مختلف آن مشابهت بسیار با حروف کوفی درهم دارد،
نقشی در گچبری
روشی است در هنرهای زیوزی که در بنیاد ایرانی است و پیش از اسلام درایران به کار می رفته است (صفت اسم) از طرحهای اساسی و قرار دادی هنرهای تزیینی ایرانی مرکب از پیچ و خمهای متعدد که انواع مختلف آن با شباهت بعناصر طبیعت مشخص میگردد، نوعی خط در قدیم.