معنی اسوان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اسوان. [اَس ْ] (ع ص) اندهگین. (مهذب الاسماء).
اسوان. [اُس ْ] (اِ خ) شهری بصعید مصر. (منتهی الارب). شهری در مصر علیا. (دمشقی). یاقوت گوید: شهری بزرگ و کوره ایست در آخر صعید مصر و اول بلاد نوبه بر ساحل شرقی نیل، و آن در اقلیم دوم است، طول وی 57 درجه و عرض 22 درجه و 30 دقیقه و در جبال وی مقطع ستونهای اسکندریه است. ابوبکر هروی گفته: دراسوان سنگهای بزرگست، و من آثار مقاطع ستونها را درجبال اسوان دیدم، و آن سنگهای بزرگ است که برداشتن نتوانند، و بدانجا نزدیک قریه ای موسوم به «بلاق یا براق » ستونی دیدم که آنرا «صقاله » گویند و آن طویل و دارای لک های سرخ رنگ است و سر آن را ریگ پوشیده، من آن را اندازه گرفتم 25 ذراع بود و شکل وی مربع و هر جانب آن 7 ذراع، و رود نیل را بدانجا موضعی ضیق است و گویند بر آن بودند که پُلی بر این موضع بسازند و دیگران گفته اند ستون مزبور همتای عمودالسواری است که دراسکندریه است. حسن بن ابراهیم مصری گوید: در اسوان انواع تمرهای مختلف و انواع رطب هاست و یکی از علماء گفته که وی رطبهای اسوان را دیده است. و چیزی در عراق نیافته مگر آنکه نظیر وی در اسوان باشد اما در اسوان چیزهایی دیده که در عراق نیافته است. و هم او گوید: ابورجاء الاسوانی - و او احمدبن محمد فقیه صاحب قصیده ٔ بکره است - مرا خبر داد که در اسوان رطبی را میشناسد که سبزتر از سلق (چغندر) (؟) است. هارون الرشید بفرمود از هر صنف از انواع تمرهای اسوان، یکی نزد او برند. پس یک ویبه (22 یا 24 مد) نزد وی جمع شد و این انواع در عراق و حجاز نیست و در همه ٔ جهان بُسری (خرمای نارس) شناخته نیست که رطب ناشده تمر گردد و بَلح (میوه ٔ خرما پیش از رسیدن) بُسر نا گردیده تمر شود مگر به اسوان. بحتری در مدح خمارویه بن طولون گوید:
هل یلقینی الی رِباع ابی الَ
َجیش ِ حظار التغویر اَوغُرره
و بین اسوان و العراق زُها
رعیه ما یغبّها نظره.
و گروهی به اسوان نسبت دارند و منسوب بدان اسوانی است. (معجم البلدان).
مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام شهریست در انتهای جنوبی صعید مصر، و در حدود نوبه و تابع مدیریت (بخشداری) اسنا در ساحل یمین نیل در 932 هزارگزی جنوب شرقی قاهره در 24 درجه و 5 دقیقه و 23 ثانیه ٔ عرض شمالی و 50 درجه و 8 ثانیه ٔ طول شرقی در نزدیکی نخستین شلاله ٔ نیل و از این رو مناسب برای ایاب و ذهاب سفائن و در واقع موقعیت آخرین اسکله ٔ نیل را دارد و به این علت در حکم مخزن مهمی برای مال التجاره محسوب میگردد و انواع و اقسام خرماها بحدّ وفور در این محل وجود دارد. این محصول دائماً از اطراف و اکناف واردو صادر میگردد. در سوالف زمان این شهر بجهات عدیده معروفیت داشته و از آنجمله اینکه مسلّه و ستونهای زینتی را از سنگلاخ واقع در جوار این شهر قطع و اخراج میکردند. آثار باقیه ٔ این گونه یادگاریهای تاریخی از همین جنس اکنون هم موجود میباشد. در آن دوران ها بلاد وقصبات را با این نوع ستونها آرایش میکردند و اکنون هم در جانب جنوبی شهر محل قطع آن گرانیتهای عظیم پیداست و یک مسله ٔ ناتمام نیز از بقایای آن زمانها خودنمایی میکند. دیگر از جهات معروفیت شهر مزبور این بودکه مردم آن اعصار می پنداشتند که تمام این شهر در زیر مدار سرطان واقع شده تا آنجا که می گویند چاهی هم در این محل وجود داشته و بنا به زعم اهالی در روز اول انقلاب صیفی پرتو آفتاب از اوج خویش به ته این چاه نورافشانی میکرده و به همه جای آن میرسیده است اگرچه خطّ وقوع اسوان امروز در 37 دقیقه و 23 ثانیه ٔ شمالی امری محقق میباشد اما در نتیجه ٔ تحوّل و گردش کره ٔ زمین از شمال بسوی جنوب و بالعکس این تفاوت در دوهزار سال قبل بیش از 15 دقیقه نبوده و ازین رو قضیه ٔ نفوذ پرتو آفتاب بعمق چاه صحت داشته. در هر حال شهر اسوان در سوالف ایام یعنی در 2600 و 2800 سال قبل از میلاد در زمان فراعنه معمور و آباد بوده و بعد، در زمان بطالسه و رومیان بر توسعه و تعمیر آن افزوده شده وبا ابنیه ٔ جسیمه و معابد مطنطن و محتشم آراسته گردیده و نام قدیم وی در زبان قبطی سوان بوده، بنا به قول یاقوت حموی، در بعض کتب عربیه نیز آنرا بهمین شکل (یعنی سوان بدون همزه) ذکر کرده اند. در زمان بطالسه یونانیان این شهر را سوئنی و رومیان سییِن مینامیدند.
این شهر بعد از اسلام هم اهمیت بسیار یافت و جمعی کثیر از قریش و اهالی حجاز و جهات دیگر جزیرهالعرب برای سکونت به این شهر رفتند. در اوائل اسلام دانشمندان بسیار از این شهر برخاستند. بعدها مرض طاعون بیست هزار تن از اهالی را از بین برد. در این حال مواضع پست شهر قدیمی را ترک کرده بدامنه های واقع در اطراف نقل مکان و سوری بس دلکش در گرداگرد شهر بنا کردند چنانکه آثار آن هنوز برجایست. بعد از تأسیس ثانوی شهر اسوان مجدداً به اوج اعلای ترقی و آبادی رسید و ثروت و تجارت آن جالب انظار گشت اما باز عرصه ٔ تجاوز و تطاول جنگ جویان دوره ٔ فاطمیین گردید و بالاخره بچنگ اقوام وحشیه ٔ نوبه افتاد و بکلی ویران شد. در موقع فتح مصر یاوز سلطان سلیم این شهر را از نو در جهت شرقی احیا و آباد کرد و برای محافظت یک فوج پادگان و ساخلوی مرکب از بُشناقها و آرناودها در اینجا مقیم ساخت که قسمتی از اهالی حاضره از اولاد و احفاد آنان میباشند و فعلاً قریب 4000 تن سکنه دارد و رصیفی قدیمی در ساحل نیل از آثار قدیمه موجود است. || اُسوان جزیره ایست در وسط رود نیل که روبروی شهر اسوان و در نزدیک شلاّله ٔ نخستین واقع شده، 1500 گز طول و 500گز عرض دارد. طول و عرض آن شعبه ای از نیل که این جزیره را از شهر اسوان افراز میکند به صدوپنجاه گز بالغ می گردد و وسعت شعبه ٔ دیگر آن بیشتر است. در ازمنه ٔسالفه قبطیان این جزیره را آب و یونانیان و رومیان «الفانتین » یعنی جزیره ٔ پیل مینامیدند. شهری معمور وآثار عمران بسیار در این محل دیده میشده است، نباتات و اشجار آن هم بحدّ وفور است، و از این رو بجزیرهالزهر نیز موسوم است. برای اندازه گیری آب نیل از زمانهای بسیار قدیم مقیاس سنگی در ساحل رود مزبور موجود است. اکنون فقط دو قریه روی این جزیره دیده میشود - انتهی.
در قاموس کتاب مقدس (حزقیال 29:10) آمده: اسوان شهر قدیمی است بر مرز و بوم مصر جنوبی که اسوان حالیه را بر خرابه های آن بنا کرده اند و دارای ستونهای سنگ سماقی و تماثیل مختلفه میباشد. و فراعنه و ملوک بطالسه در این شهر هیکلها و عمارات و قصور عالیه بنیاد نهاده اند که در زیر خاک مانده. مناره های عظیمه ٔ مصر و تمثالهای عجیبه ٔ هیکلهای آنجا را از معادن سنگی آن قطع کرده اند و بر زبر سنگهای صیقلی آن شهر صورت بعض خدایان مصر بطرز هیروگلیفی منقوش است. رجوع به فهرست نخبهالدهر دمشقی و الجماهر بیرونی ص 162 و 242 و فهرست سفرنامه ٔ ناصرخسرو و مجمل التواریخ و القصص ص 479 و ضمیمه ٔ معجم البلدان ج 1 ص 266 شود.
سدی در مصر
اندوهگین