معنی اشتربان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اشتربان. [اُ ت ُ] (ص مرکب، اِ مرکب) شتربان. (آنندراج). ساربان. ساروان. راعی. جَمّال. اشتروان. اشتردار. شتردار. شترچران. اشترچران: و اشتربانان با مشکها، سر چاه فرستاده بودند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی). و رجوع به دزی ج 1 ص 24 و شعوری ج 1 ص 148 و شتربان شود.
(اُ تُ) (ص مر.) نک شتربان.
نگهبان شتر، ساربان، ساروان،
(صفت) شتربان