معنی اضافی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اضافی. [اِ فی ی] (ع ص نسبی) منسوب به اضافه. رجوع به اضافه شود. || الحاقی. (ناظم الاطباء). || نسبی. اعتباری. مقید، در مقابل مطلق: از این چهار مایه دو سبک است و دو گران. سبک مطلق آتش است و سبک اضافی هواست. و گران مطلق زمین است و گران اضافی آب. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). || ارتباطی. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

بیش از میزان مورد نیاز، زائد،

حل جدول

مازاد

افزون، افزودنی، دیگر، زائد، مازاد، زیادی، یدکی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

افزونه، افزودنی، دیگر

مترادف و متضاد زبان فارسی

زاید، زیادی، مازاد، یدکی

فرهنگ فارسی هوشیار

بیشی افزونی (صفت) منسوب به اضافه زیادتی افزونی: کارهای اضافی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر