معنی اطاعت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اطاعت. [اِ ع َ] (ع مص) مأخوذ از تازی، فرمانبرداری. (ناظم الاطباء). فرمانبرداری کردن. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14). فرمان بردن. (آنندراج). طاعت. فرمان کردن. فرمانبری. طوع. امتثال. انقیاد. || فروتنی و تواضع و تسلیم شدگی. || تفویض کردگی. || متابعت. || وفاداری. || تعظیم و کرنش و اظهارکوچکی و بندگی. (ناظم الاطباء). رجوع به اطاعه و اطاعه شود. || در تداول متدینان، بجا آوردن امر و ترک مطالب منهیه. اعلی درجه ٔ تکالیف بنی نوع بشرنسبت به خدای تعالی اطاعت است. (قاموس کتاب مقدس).
- اطاعت داری، فرمانبری کردن. فرمانبرداری. فرمان بردن: باز آنک بچند کرت سلطان او را به اطاعت داری خوانده بود. (جهانگشای جوینی).
رجوع به اطاعت و اطاعه و اطاعه و اطاعت کردن شود.
- اطاعت داشتن، فرمان بردن. فرمان برداری. مطیع بودن. فرمانبری کردن.
- اطاعت شدن، در تداول عامه: اطاعت می شود؛ بچشم. بر سر و چشم. برضا و رغبت. سمعاً و طاعهً. با کمال میل. از بن دندان. بطیب خاطر. از ته دل. از بن گوش.
- اطاعت کردن، امتثال کردن. فرمانبری. اطاعت داری. فرمان بردن. فرمان بردار شدن. طاعت بردن. مطیع شدن. گردن نهادن.
- اطاعتگری، امتثال و فرمانبرداری. (آنندراج).
- || متابعت ظلم و فرمان.
- || تواضع و فروتنی. (ناظم الاطباء).
رجوع به اطاعت و اطاعت داری و اطاعت کردن شود.
- اطاعت نمودن، امتثال نمودن. فرمانبری کردن. اطاعت کردن. رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 43، و اطاعت کردن و اطاعت شود.
فرمان بردن، گردن نهادن، (اِمص.) فرمان بری. [خوانش: (اِ عَ) [ع. اطاعه] (مص م.)]
دستور یا خواهش کسی را اطاعت کردن، فرمانبرداری کردن، فرمان بردن، فرمانبرداری، فرمانبری،
فرمان بری، پیروی
پیروی، فرمانبرداری
پیروی - فرمانبرداری
امتثال، انقیاد، بندگی، پیروی، تابعیت، تمکین، خدمتکاری، طاعت، فرمانبرداری، فرمانبری، متابعت، مطاوعت،
(متضاد) نافرمانی
فرمانبردن، فرمانبرداری، فروتنی وتواضع وتسلیم شدگی، متابعت، وفاداری
تمکین