معنی اطفار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اطفار. [اِ] (ع مص) داخل کردن سوار پای خود را زیر بغل دست اسب، و آن عیب است مر سوار را. (از منتهی الارب). اطفار سوار اسب را؛ دو پای خود را در دو بیخ ران اسب فروبردن، و این برای سوار عیب است. (از اقرب الموارد). اطفار سوارکار یا راکب، دو پای خود را در دو بیخ ران اسب فروبردن در حال دویدن اسب. (از متن اللغه).

اطفار. [اِطْ طِ] (ع مص) فروبردن و درآویختن ناخن در چیزی، یا اِظِّفار است. (از متن اللغه). رجوع به اِظِّفار شود. || داخل کردن سوار پای خود را در زیر بغل دست اسب، و این عیب سوار است. (آنندراج) (ناظم الاطباء).

اطفار. [اَ] (از ع، اِ) در تداول عامه، بجای اطوار. رجوع به اطوار شود.
- اطفار آمدن، اطوار آمدن. رجوع به اطوار شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ تند دواندن، شتاباندن دگر گشته ی اطوار لوسبازی (اسم) جمع طور. راهها طریقه ها، روشها رسمها، رفتار، اداو حرکات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر