معنی اطلاع یافتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اطلاع یافتن. [اِطْ طِ ت َ] (مص مرکب) آگاه شدن. باخبر شدن. مطلع گشتن. استحضار یافتن. مستحضر شدن: اِشراف، اطلاع یافتن بر چیزی. اِطراف، اطلاع یافتن بر چیزی. تشفیر؛ اطلاع یافتن بر کاری. (منتهی الارب):
مانا که خسف خاک بدل بود آب را
شاه اطلاع یافت مگر از نهان آب.
خاقانی.
توبه در این حالت که بر هلاک خویش اطلاع یافتی سودی نکند. (گلستان). صاحبدلی بر این حال اطلاع یافت. (گلستان). چندانکه بر درمهاش اطلاع یافت ببرد و بخورد. (گلستان).
توان ز پرتو آن یافت بی صفای ضمیر
بچشم اهل هوس اطلاع بر اسرار.
واله هروی (از آنندراج).

حل جدول

پی بردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر