اعاده کردن در لغت نامه دهخدا
اعاده کردن. [اِ دَ / دِ ک َ دَ] (مص مرکب) دوباره به جای خود برگشتن. || سخن را دوباره گفتن. (ناظم الاطباء). بازگفتن. || بازسرگرفتن. از سر گرفتن دوباره کردن کاری. باز کردن کاری. (یادداشت مؤلف). تکرار کردن. مکرر کردن. از نوکردن: و باروی شهر را خراب کرد دیگر باره اهل قم آن را اعاده کردند و بنا نهادند. (تاریخ قم ص 35). || عود دادن. بازگرداندن. برگردانیدن. عودت دادن. مراجعت دادن. اعاده دادن:
بازآمدی ای بخت همایون بسعادت
جانی به تن زنده ٔ ما کرده اعادت.
سلمان ساوجی (از آنندراج).
- اعاده ٔ صحت کردن، افاقه حاصل کردن. بهبود یافتن. و رجوع به اعاده و اعادت و اعاده شود.
- اعاده ٔ نظر کردن، بازدید کردن. تجدیدنظر کردن. و رجوع به اعاده کردن و اعاده و اعادت شود.