معنی اغتشاش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اغتشاش. [اِ ت ِ] (ع مص) خیانت پذیرفتن یا گمان غش و خیانت نمودن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مقابل نصیحت پذیرفتن یا گمان غش بردن بچیزی یا خائن شمردن. استغشاش: اغتشه و استغشه، ضد انتصحه و استنصحه او ظن به الغش اوعده غاشا. (از اقرب الموارد). || (اِمص) مأخوذ از تازی. درهم شدگی کارها و آمیختگی آنها. شورش فتنه. هنگامه. طغیان و نافرمانی. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(مص ل.) آشفته شدن، (اِمص.) آشفتگی. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

درهم‌برهم شدن، آشفتگی،
شورش، ایجاد بی‌نظمی در مخالفت با حکومت،
[قدیمی] پیدا شدن غل‌و‌غش و آلودگی در کسی یا چیزی،

حل جدول

آشوب، انقلاب، بلوا، تنش، قیام، شورش، نهضت، بلبشو، هرج و مرج، جنجال، اختلال

آشفتگی

آنارشی

انارشی

کلمات بیگانه به فارسی

آشفتگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

آشوب، انقلاب، بلوا، تنش، شورش، قیام، نهضت، بلبشو، هرج‌ومرج، جنجال، سروصدا، همهمه، اختلال، پریشانی،
(متضاد) آرامش

فرهنگ فارسی هوشیار

خیانت پذیرفتن یا گمان غش و خیانت نمودن چیزی، شورش

پیشنهادات کاربران

ناآرامی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری