معنی افتاده حالی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

افتاده حالی. [اُ دَ / دِ] (حامص مرکب) متواضع بودن. فروتنی. آرام بودن. بی حالی:
کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
سنبل از افتاده حالی همنشین ما شده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر