معنی افسون در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
افسون. [اَ] (اِ) عزیمت. (آنندراج). عزیمه و چیزی که شخص را از آفت و صدمه ٔ چشم زخم و زهر حیوانات زهردار محفوظ دارد. (ناظم الاطباء). خواندن کلماتی باشد مر عزایم خوانان و ساحران رابجهت مقاصد خود. (برهان). کلماتی که جادوگر و عزایم خوان بر زبان راند. (فرهنگ فارسی معین). || بمجاز مکر و حیله. (آنندراج). حیله. تزویر. مکر. (فرهنگ فارسی معین). حیله. تزویر. (برهان). || سحر. افسون. (آنندراج). شونست. سحر. شوبست. جادو. فریب. (ناظم الاطباء). فسون. (فرهنگ فارسی معین).
مکر، تزویر، سحر، جادو،
حیله، تزویر، مکر، نیرنگ، دمدمه،
کلماتی که جادوگران و عزائمخوانان هنگام جادو کردن به زبان میآورند،
سحر، جادو،
* افسون کردن: (مصدر متعدی)
حیله کردن، نیرنگ به کار بردن،
سحر کردن،
سحر، جادو
منتر
ورد
جادو، سحر، طلسم، عزیمت، فسون، تزویر، حیله، دوال، شعبده، مکر، نیرنگ، عشوه، قر، کرشمه
عزیمت، حیله، مکر، نیرنگ
از نام های برگزیده