معنی افشرده گر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
افشرده گر. [اَ ش ُ دَ / دِ گ َ] (ص مرکب) عصار. (آنندراج) (اوبهی) (لغت فرس اسدی). عصاره و شیره گیر. (فرهنگ شعوری). روغن گر. روغن گیر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به افشره و افشره گر شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.