معنی افکنده شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

افکنده شدن. [اَ ک َ دَ / دِ ش ُ دَ] (مص مرکب) فکنده شدن. افتاده شدن. از پای درآمدن:
فکندش بیک زخم گردن ز کفت
چو افکنده شد دست عذرا گرفت.
عنصری.

حل جدول

هک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر