معنی اقتراف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اقتراف. [اِ ت ِ] (ع مص) ورزیدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). کسب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن). || گناه آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گناه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): بجرایم و آثام که در ایام ماضیه و شهور سالفه اقتراف کرده بود در مقام خجالت و ندامت اعتراف نمود. (جهانگشای جوینی). || متهم شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی).

فرهنگ معین

(مص م.) کسب کردن، کسب معاش کردن، (مص ل.) گناه کردن، به جا آوردن، وزیدن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

کسب کردن،
گردآوردن مال،
گناه کردن،
متهم شدن،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ ورزیدن، گناه کردن، الفنجیدن به دست آوردن (مصدر) ورزیدن، گناه کردن، کسب کردن.

فرهنگ فارسی آزاد

اِقْتِراف، کسب کردن، بدست آوردن، فراهم نمودن مال از طریق کار، مرتکب شدن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر