معنی الام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

الام. [اُ] (اِ) پیغام و نوشته ای را گویند که زبان بزبان و دست بدست برسانند. || (ص، اِ) پیغام رساننده. (برهان). تکرار الام نیز همین معنی دارد. (برهان).

الام. [] (اِ) بلغت خوارزمی بمعنی جا و موضع و مکان. (شعوری ج 1 ص 147 ب). مغولی، بمعنی موضع و جای و منزل. (آنندراج).

الام.[اُ] (ترکی، اِ) نوعی خراج که سابقاً در بعضی قرارعایا به مالکان میپرداختند: پول اخراجات به هر اسم و رسم که باشد سیما علوفه... و الام... مزاحمت بحال ایشان نرسانید. (مرآت البلدان ج 1 ص 337).

الام. [] (اِخ) نام یکی از فرزندان نوح که به بابل مقام داشت و ضحاک قصد کشتن او کرد. وی بگریخت و با فرزندان در زمین روم مقام گرفت و بدانجا درگذشت. (مجمل التواریخ ص 147).

فرهنگ عمید

در دورۀ قراقویونلو تا قاجاریه راهنمایی که در روستاها مجبور بود رایگان به مٲمور دیوان خدمت کند و او را از دهی به ده دیگر راهنمایی کند،

گویش مازندرانی

مکانی که در آن بوته ی تمشک فراوان روید

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر