معنی التزام کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

التزام کردن. [اِ ت ِ ک َ دَ] (مص مرکب) متعهد شدن. بر عهده گرفتن. بر خود لازم دانستن: من که این تاریخ را پیش گرفته ام التزام بکرده ام تا آنچه نویسم یا از معاینه ٔ من است یا از سماع درست از مردی ثقه... (تاریخ بیهقی). این حق آدمیان (قصاص) التزام باید کردن بخلاف حقوق من (خدا)... (تفسیر ابوالفتوح).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر