معنی الطاف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

الطاف. [اِ] (ع مص) لطف کردن. (مصادر زوزنی) (غیاث اللغات). نیکوی کردن. (تاج المصادر بیهقی). نرمی و نیکویی کردن. (منتهی الارب) (از آنندراج). ملاطفت. نرمی کردن. || زیبا کردن کسی سؤال خود را. بروشی خوب سؤال کردن. (از اقرب الموارد). || خواستن به مهربانی و تلطف. (از اقرب الموارد). || چسبانیدن چیزی رابر پهلو و جنب خود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || داخل کردن کسی ایر شتر نر را در فرج شتر ماده. (از تاج العروس بنقل ذیل اقرب الموارد).

الطاف. [اَ] (ع اِ) ج ِ لُطف. نوازشها. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد). لطفها. مهربانیها. رجوع به لطف شود:
بر حال گذشته ٔ ما هرگز نکنی حسرت
امید به الطافش آینده همی دارم.
خاقانی.
عهد ملاقات تازه شد و در حق یکدیگر الطاف بسیار کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 215). سلطان در مقابله ٔ آن اضعاف تقدیم فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 292). حسن صفتی است از اوصاف او، و ابداع عبارتی است از صنعت الطاف او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 422).
بازآمد کای محمد عفو کن
ای ترا الطاف علم من لدن.
مولوی.
خداوندا به الطافت صلاح آر
که مسکین و پریشان روزگاریم.
سعدی.
- الطاف خداوندی، توفیق و عصمت و رحمت و رفقی که بر بندگان مبذول میفرماید. (ناظم الاطباء):
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی.
حافظ.
- الطاف دوستان، همراهی در کارها و نیکویی آنان. (ناظم الاطباء).
|| ج ِ لَطَف. (اقرب الموارد). رجوع به لَطَف شود.

فرهنگ معین

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ لطف، مهربانی ها.

فرهنگ عمید

لُطف

لطف کردن،
نرمی و نیکویی کردن،
تحفه دادن،

فرهنگ فارسی هوشیار

نوازشها، لطفها، مهربانیها

فرهنگ فارسی آزاد

اَلْطاف، لُطف ها، دوستیها، اِحْسانها و خوبیها (مفرد: لُطف)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر