معنی امه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
امه. [اَم ْه ْ] (ع مص) پیمان کردن. (از شرح قاموس). عهد کردن و پیمان نمودن. (از منتهی الارب). امه الرجل امهاً (از باب نصر)، عهد کرد و پیمان نمود آن مرد. (ناظم الاطباء). || اُمِه َ الرجل (بطور مجهول)،بی عقل گردید آن مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
امه. [اَ م َه ْ] (ع مص) فراموش کردن. (از منتهی الارب) (از شرح قاموس) (از ناظم الاطباء). || (حامص) فراموشی. و از آنست در قرأت بعض مردم:و اذکر بعد امه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || اقرار دادن و اعتراف کردن. (از شرح فارسی قاموس). اقرار کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || (حامص) اقرار و اعتراف. (ناظم الاطباء). || امهت الغنم امهاً و امیههً؛آبله برآورد گوسفند. (از منتهی الارب). اُمهت (بطور مجهول)، آبله برآورد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
امه. [اُ م ِ] (اِخ) ازشخصیتهای داستان معروف ادیسه است، و خدمتگزار باوفا و سرپرست دسته های اولیس بود. رجوع به لاروس شود.
(اَ مَ یا مِ) [ع. امه] (اِ.) پرستار، کنیز، خادمه. ج: اماء.
کنیز، کنیزک،
کنیزک
مال ما – برای ما
اَمَه، (عربی: اَمَه)، کنیز، خادمه (جمع: اِماء، اَمَوات، آم)،