امکان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(مص م.) توانا گردانیدن بر امری، پا برجا کردن، دست یافتن، (مص ل.) ممکن بودن، (اِمص.) احتمال، توانایی. [خوانش: (اِ) [ع.]]
ممکن بودن، میسر بودن،
قدرت، توانایی: کنونت که امکان گفتار هست / بگوی ای برادر به لطف و خوشی (سعدی: ۵۳)،
[قدیمی] فرصت،
(فلسفه) [مقابلِ وجوب] چیزی که وجود یا عدم آن ضروری نباشد یعنی بود و نبودش یکسان باشد، مانند انسان، حیوان، نبات، و جماد،
توانایی، شایش
توانایی، قدرت، وسع، فرصت، مجال، احتمال
پابرجا کردن، جای دادن، قادر گردانیدن بر چیزی، قدرت دادن، قابلیت وجود و عدم
اِمْکان، ممکن بودن وشدن، مُیَسَّر گردیدن، قادر کردن بر کاری، آسان شدن،
اِمْکان، عالم وجود، عالم جسمانی، عالم شُهُود، عالم مُلک، این دنیا، چیزی که وجود یا عدم آن ضروری نباشد مانند انسان و حیوان و سایر خلائق در مقابل " وُجُوب " که وجودش ضروریست مثل واجِبُ الْوُجُوب که خداوند متعال میباشد،