معنی امید بستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

امید بستن. [اُ/اُم ْ می ب َ ت َ] (مص مرکب) امید پیدا کردن. امیدوار شدن. (فرهنگ فارسی معین). دل بستن. آرزومند بودن:
در دوست بجان امید بسته
با شوی ز بیم جان گسسته.
نظامی.
چه بندم بر آن وعده امّید نیز
کزو بهره ام انتظار است و بس.
کمال خجندی (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) امید بستن بر. امید پیدا کردن نسبت به امیدوار شدن به.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر