معنی انحراف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

انحراف. [اِ ح ِ] (ع مص) میل کردن و برگشتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برگشتن و بطرفی مایل شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). بگشتن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (مجمل اللغه) (فرهنگ فارسی معین). از راه گشتن. میل کردن. (فرهنگ فارسی معین). کیبیدن. پیچیدن. چسبیدن. احریراف. (یادداشت مؤلف). || خم شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). کژ شدن. (مصادر زوزنی) (فرهنگ فارسی معین). || کج رفتن. اریب رفتن. (فرهنگ فارسی معین). || (اِمص) کجروی و بی فرمانی. (غیاث اللغات) (آنندراج). کجراهی. (از لغات فرهنگستان) (از فرهنگ فارسی معین). برگشتگی و میل و ناراستی و اعوجاج و کجی. (از ناظم الاطباء). کجروی. (فرهنگ فارسی معین).
- انحراف اخلاقی، از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن. (از فرهنگ فارسی معین).
- انحراف از حق، میل از حق. (ناظم الاطباء).
- انحراف از دین، ارتداد و برگشتن از دین. (ناظم الاطباء).
- انحراف فکری، کژی اندیشه. کج اندیشی. (فرهنگ فارسی معین).
- انحراف قبله، کجی قبله و میل آن بطرف راست و یا چپ. (ناظم الاطباء). انحراف قبله درهر نقطه ٔ زمین زاویه ٔ نصف النهار آن نقطه است با دایره عظیمه ای که بر سمت الرأس این نقطه و مکه بگذرد. انحراف قبله در تهران 37 درجه و 30 دقیقه، در شیراز 56 درجه و 46 دقیقه، در مشهد 54 درجه و در اصفهان 46درجه است. (از دایره المعارف فارسی).
- انحراف کوکب، میل کوکب. (ناظم الاطباء).
- زاویه ٔ انحراف، زاویه ٔ انحراف هر محل زاویه ای است که بین سطح نصف النهار مغناطیسی و سطح نصف النهار جغرافیایی آن محل موجود است. مقدار زاویه ٔ انحراف بستگی با محل آزمایش دارد. با آزمایشهای متعدد مقدار این زاویه را در نقاط مختلف کره ٔ زمین تعیین کرده و برای هر منطقه نقشه هایی تهیه دیده اند که از روی آنها به آسانی میتوان زاویه ٔ انحراف را در هر محل تعیین نمود. در یک محل مقدار زاویه ٔ انحراف برحسب زمان اندکی تغییر میکند. (از کتب فیزیک رسمی).

فرهنگ معین

کج شدن، کج رفتن، از راه راست منحرف شدن. [خوانش: (اِ حِ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ عمید

دور شدن یا جدا شدن از راه‌ها، اصول، معیارها و یا روش‌های تعیین‌شده،
کج‌شدگی، خم‌شدگی،
(اسم) (ریاضی) فاصلۀ مقادیر داده‌ها از مقدار میانگین،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کژدیسگی، لغزش، کجروی

کلمات بیگانه به فارسی

لغزش

مترادف و متضاد زبان فارسی

اعوجاج، خمیدگی، کجی، کژی، اعتساف، ضلال، ضلالت، کج‌روی، گمراهی، گرایش، میل،
(متضاد) راستی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ ورتکی ورگرایی، خم شدن کج شدن، کج روی کج راهی بی فرمانی اریب رفتن اریبیدن: گام های مردم شوریده خود هم زگام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ روانه تا نشیب یک قدم چون فیل رفته براوریب (مولانا جلال الدین) کژ خویی کژ رفتاری ‎ (مصدر) خم شدن کج شدن کژ شدن، کج رفتن اریب رفتن، بگشتن از راه گشتن میل کردن. یا انحراف اخلاقی. از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، (اسم) کجروی کج راهی جمع: انحرافات. یا انحراف فکر. کژی اندیشه کج اندیشی.

فرهنگ فارسی آزاد

اِنْحِراف، کج شدن، مایل شدن از راه راست بطرف دیگر، اِعْراض کردن و منحرف شدن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر