معنی انحنا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
انحنا. [اِح ِ] (ع اِمص) خمیدگی و کجی و اعوجاج. (ناظم الاطباء). خمیدگی. (از اصطلاحات فرهنگستان). کجی. اعوجاج. چفتگی. (فرهنگ فارسی معین). بخمی. کوژی. دوتایی. دوتاهی. دولایی. خوهلی. کژی. (یادداشت مؤلف):
ابیات من چو تیر است از شست طبع من
زیرا یکی کشیده کمانم ز انحنا.
مسعودسعد.
- انحنا داشتن، خمیدگی و کجی داشتن. (ناظم الاطباء).
- قابل انحنا، چیزی که بتوان آنرا کج کرد. (ناظم الاطباء).
خمیده شدن، کج شدن، خمیدگی،
خم، خمیدگی، کجی
کمانش، خمیدگی
اعوجاج، پیچ، خم، خمیدگی، قوس، کجی، گوژی
کجی، دولایی، خیمد گی