معنی انشاد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
انشاد. [اِ] (ع مص) تعریف کردن گم شده را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعریف گم شده کردن. (آنندراج). تعریف کردن گم شده. (تاج المصادر بیهقی) (مؤید الفضلاء). تعریف کردن گم شده را وراهنمایی کردن به او. (از اقرب الموارد). || تعریف کردن خواستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).طلب راهنمایی کردن به گم شده (ضد معنی اول). (از اقرب الموارد). || هجو کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || سرودن. (یادداشت مؤلف). شعر خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (غیاث اللغات). خواندن شعر دیگری، مقابل انشاء. (یادداشت مؤلف). شعر کسی را خواندن برای دیگری. برخواندن. خواندن و آوردن شعر از دیگری. (فرهنگ فارسی معین).
- انشادسرای، شعرخوان. (آنندراج).
- انشاد کردن، خواندن. قرائت کردن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به منشد شود.
(اِ) [ع.] (مص ل.) شعر خواندن.
خواندن شعر کسی برای دیگری،
شعر خواندن،
هجو کردن،
[قدیمی] راهنمایی کردن،
[قدیمی] تعریف گمشدهای را کردن و در طلب آن رفتن،
شعر خواندن
تعریف کردن گشمده را
اِنْشاد، شعر سرودن و خواندن، با صدای بلند شعر خواندن، هجو کردن،