معنی انگشت شمار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

انگشت شمار. [اَ گ ُ ش ُ] (ن مف مرکب) معدود. بعدد انامل. محدود. قلیل العده: عده ٔ انگشت شمار. عده ٔ قلیل. (از یادداشتهای مؤلف).

فرهنگ عمید

[مجاز] کم، اندک، معدود،
آنچه تعدادش از عدد انگشتان دست بیشتر نباشد،

حل جدول

اندک

معدود

فرهنگ فارسی هوشیار

کم و معدود

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر