معنی انیس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

انیس. [اَ] (ع ص) مونس. (مهذب الاسماء). انس دهنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || انس گیرنده. (ناظم الاطباء). خوگرفته شده. (غیاث اللغات). همدم و غمخوار و مصاحب. (غیاث اللغات). همدم و یار و رفیق و دوست و مصاحب. || هم خو و هم طبع و هم خصلت. (ناظم الاطباء):
خود باش انیس خود مطلب کس که پیل را
هم گوش بهتر ازپر طاوس پشه ران.
خاقانی.
- انیس اعضا، کنایه از چشم است. (انجمن آرا) (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان).
- || اشاره به محبوب و مطلوب نیز هست. (هفت قلزم) (برهان) (آرای ناصری) (آنندراج).
|| هرچیز مأنوس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || کسی. (منتهی الارب). احد. (مهذب الاسماء): ما بالدار انیس ای احد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، در خانه کسی، احدی نیست. || خروس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).

فرهنگ معین

(اَ) [ع.] (ص.) همدم، همنشین.

فرهنگ عمید

انس‌گیرنده، خوی‌گیرنده،
یار، همدم،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اخت، همدم

مترادف و متضاد زبان فارسی

آشنا، دلارام، دمخور، دمساز، رفیق، مونس، همدم، همنشین

فرهنگ فارسی هوشیار

مونس، انس دهنده، خو گرفته، انس گیرنده، همدم و غمخوار

فرهنگ فارسی آزاد

اَنِیس، ایضاً لقبی است که حضرت بهاءالله در لوح رئیس به جناب حاجی محمد اسمعیل کاشانی عنایت میفرمایند،

اَنِیْس، یار، همدم، مُوانِس، اُنس گیرنده،

اَنِیس، لقب جناب میرزا محمد علی زنوزی که عاشقانه با مولایش حضرت رب اعلی شهید گردید و این لقب را از قبل حضرت اعلی باو عنایت فرموده و ذکر شهادتش را نموده بودند،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری