معنی اهل زنخ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اهل زنخ. [اَ ل ِ زَ ن َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پرچانه. پرگو. صاحب [سخن] بیهوده و لاف. || زن. (شرح قران السعدین از آنندراج):
کرده زنخ شان ز محاسن کنار
اهل زنخ راز محاسن چه کار.
امیرخسرو (از آنندراج).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر