معنی اوتار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
اوتار. [اَ] (ع اِ) ج ِ وَتَر. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). به معنی تارهای ساز و رودهای کمان. (غیاث اللغات از منتخب اللغه). زه ها. (نوروزنامه). زه های کمان:
گه از الحان مرغان گه ز اوتار
خبر آرند جانت را ز اسرار.
ناصرخسرو.
در او نغمه و ناله های درست
به اوتار نسبت فروبست چست.
نظامی.
بساز ای مغنی ره دلپسند
بر اوتار این ارغنون بلند.
نظامی.
|| ج ِ وِتْر. (المنجد) (آنندراج). به معنی چیزهای طاق. (آنندراج) (غیاث اللغات). در برابر شفع.
[جمعِ وَتَر] (موسیقی) = وَتَر
[جمعِ وَتر و وِتر] = وتر va (e) tr
(تک: وتر) پارسی تازی شده تارها، تارهای سازی، رودهای کمان (اسم) جمع وتر تارها زهها، تارهای ساز زههای ساز که بناخن یا زخمه نوازند.
اَوْتار، زه ها، زههای کمانها، تارهای موسیقی (مفرد: وَتَر)،