معنی اکتناف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اکتناف. [اِ ت ِ] (ع مص) حظیره ٔ شتران ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرد چیزی درآمدن. (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). احاطه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || پناه گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || (اِمص) پناه داری:
کی گذارد حافظ اندر اکتناف
که کسی چیزی رباید از گزاف.
مولوی.
|| شوغاه ببافتن شتر را از شاخ درخت. (از تاج المصادر بیهقی).

فرهنگ معین

زیر پر گرفتن، احاطه کردن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

پناه گرفتن، پناهگاه ساختن،
احاطه کردن،
پناه دادن،

حل جدول

پناه گرفتن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پناه گیری، پناهیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

پناه گرفتن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر